سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آذر 92 - Note Heart
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


Note Heart


آیندمون، آینـده ای روشن ..

حرف جدایی رو نزن، با من ..

فردای خوبی پیش رومــونـــه ..

دنیا، به رفتار تو مدیــونـــه ..

حالا که خوبیت، عاشقم کـــرده

این عاشقه دور تو میگـــــرده ..

از هرکس و هر چیز، بهتــر بــاش،

با من از این هم، مهربون تــر بــاش ..

تــرکـــم نکـــــن ..

من بی تو بیمــــارم،

دیونـــه وار، دوسـتت دارم ..

من پیشتــــــــم،

تنهــــــــات نمیـــــــــزارم ..

تا با منی، هیچکی نمی تــونــه،

قلب تو رو از غم، بلرزونــه ..

تا با منی، پشت سرت کوهــــه،

روزای تو، بی درد و اندوهــــه ..

هر چی که توی دستامه، میـبخشــــم ..

دنیای من شعـرامـه، میـبخشــــم ..

می بخشم از عمـرم به تـو حتـی

وقتی نباشی، میـــــرم از دنیـــــــا ..

تــرکـــم نکـــــن ..


"مریم دلشاد"

 

.: Link Download :.


ثبت شده در جمعه 92/9/29 ساعت 8:34 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

Love


ثبت شده در یکشنبه 92/9/24 ساعت 12:7 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

روزی شاه عباس در اصفهان به خدمت عالم زمانه "شیخ بهائی" رسید، پس از سلام و احوالپرسی از شیخ پرسید: در برخورد با افراد اجتماع " اصالت ذاتی آنها بهتر است یا تربیت خانوادگی شان؟

شیخ گفت: هرچه نظر حضرت اشرف باشد همان است ولی به نظر من "اصالت" ارجح است.

و شاه بر خلاف او گفت : شک نکنید که "تربیت" مهم تر است.

بحث میان آن دو بالا گرفت و هیچیک نتوانستند یکدیگر را قانع کنند. بناچار شاه برای اثبات حقانیت خود او را به کاخ دعوت کرد تا حرفش را به کرسی نشاند.

فردای آن روز هنگام غروب شیخ به کاخ رسیـد، بعـد از تشریفـات اولیـه وقت شام فـرا رسیـد، سفره ای بلند پهن کردند ولی چون چراغ و برقی نبود مهمانخانه سخت تاریک بود.

در این لحظه پادشاه دستی به کف زد و با اشاره او چهار گربه شمع به دست حاضر شدند و آنجا را روشن کردند.

در هنگام شام، شاه دستی پشت شیخ زد و گفت دیدی گفتم "تربیت" از "اصالت" مهم تر است ما این گربه های نااهل را اهل و رام کردیم که این نتیجه اهمیت "تربیت" است.

شیخ در عین اینکه هاج و واج مانده بود گفت من فقط به یک شرط حرف شما را می پذیرم و آن اینکه فردا هم گربه ها مثل امروز چنین کنند.

شاه که از حرف شیخ سخت تعجب کرده بود گفت: این چه حرفیست، فردا مثل امروز و امروز هم مثل دیروز! کار آنها اکتسابی است که با تربیت و ممارست و تمرین انجام می شود ولی شیخ، دست بردار نبود که نبود، تا جایی که شاه عباس را مجبور کرد تا این کار را فردا تکرار کند.

لذا شیخ فکورانه به خانه رفت. او وقتی از کاخ برگشت بی درنگ دست به کار شد چهار جوراب برداشت و چهار موش در آن نهاد. فردا او باز طبق قرار قبلی به کاخ رفت، تشریفات همان و سفره همان و گربه های بازیگر همان. شاه که مغرورانه تکرار مراسم دیروز را تاکیدی بر صحت حرفهایش می دید زیر لب برای شیخ رجز می خواند که در این زمان شیخ موشها را رها کرد.

در آن هنگام هنگامه ای به پا شد یک گربه به شرق دیگری به غرب آن یکی شمال و این یکی جنوب ...

این بار شیخ دستی بر پشت شاه زد و گفت: شهریارا ! یادت باشد اصالت گربه، موش گرفتن است. گرچه "تربیت" هم بسیار مهم است ولی"اصالت" مهم تر. یادت باشد با "تربیت" میتوان گربه اهلی را رام و آرام کرد ولی هرگاه گربه موش را دید به اصل و "اصالت" خود بر میگردد.


ثبت شده در جمعه 92/9/22 ساعت 11:48 صبح توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

از دستِ من میری،

از دستِ تو میرم ..

تو زنده میمونی،

منم که میمیرم ..

تو رفتی از پیشم،

دنیامُ غم برداشت ..

برداشتِ ما از عشق،

باهم تفاوت داشت ..

این آخرین باره من ازت میخوام

برگردی به خونه ..

این آخرین باره من ازت میخوام

عاقل شی دیوونه ..

اونقدر بزرگِ تنهایی این مرد

که حتی توی دریا،

نمیشه غرقش کرد ..

من عاشقت هستم اینُ نمیفهمی ..

یه چیزُ میدونم،

که خیلی بیرحمی ..

همیشه میگفتی، شاهی، گدایی کن

ظالم بمون، اما

مظلوم نمایی کن ..

هرچی بدی کردی پای من بنویس

نتیجهِ این عشق،

بازم مساوی نیست ..

این آخرین باره من ازت میخوام

برگردی به خونه ..

این آخرین باره من ازت میخوام

عاقل شی دیوونه ..

این آخرین باره من ازت میخوام ..

 

.: Link Download :.


ثبت شده در دوشنبه 92/9/18 ساعت 7:27 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

" آهای مخاطب خاص قدیم! آره با توام! "

میدونم بعضی وقتا میای و متنامو میخونی و حسرت میخوری، پس خوب بخون:

به سلامتی خودم که به خاطر تو، قید بهتر از تو رو زدم ..

به سلامتی خودم که بخاطرت خواستم تک پر باشم اما پری نذاشتی واسه پریدنم ..

به سلامتی خودم که اگه دروغی هم گفتم، بخاطر ترس از دست دادنت بود ..

به سلامتی خودم که در مورد احساسم دروغ نگفتم ..

به سلامتی خودم که خیلی از کسایی که بهشون اعتماد داشتی،

بهم نخ دادن و خواستن باهام باشن ولی چون دوستت داشتم به خودم اجازه ندادم،

حتی بهشون فکر کنم ..

به سلامتی خودم که با وجود اینکه کامل نبودم،

ولی مطمئنم هیچکس اندازه من به دردت نمیخورد ..

به سلامتی خودم که میتونستم بهت خیانت کنم،

طوری که حتی روحت هم خبر دار نشه ولی نکردم ..

به سلامتی خودم که وقتی تو بودی توی زندگیم،

همه موقعیت های زندگیمو از دست دادم اما باز پات موندم ..

به سلامتی خودم که حرف همه رو به جون خریدم ..

به سلامتی خودم که همه حرفام،

احساساتم واقعی بود ولی تو فکر کردی دروغه ..

به سلامتی خودم که میتونستم ازت انتقام بگیرم اما نگرفتم ..

به سلامتی خودم که مطمئنم دلت با منه ولی با وجود اینکه هنوزم دوستت دارم،

دیگه نگاهتـم نمیکنم ..

به سلامتی خودم که ..


ثبت شده در سه شنبه 92/9/12 ساعت 8:50 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

یه ساله رفتی و اسمت هنوز مونده توی این گوشی

میــدونم قهوتــو، مثــل قـدیـــم هــــا تلـخ مینــوشـی

میــدونم شب ها توی تختت، کتـــاب شعر میخونــی

کنـــــار پنجــــره شـــادی، بـــا یــــه سیگـار پنـهونــی

هنــوزم وقتـی میخنــــدی، رو گونــت چــال میــوفتــه

هنــــوزم چشــم بـــه راه یـــه ســوار زیبـــای خـفتــه

.........

میـدونـم وقتـی که بـارون، توی شب میبــاره بیـداری

همـون آهنگُ گوش میدی، هنوز بـارونُ دوست داری

.........

یــه ســال رفتـی و عطــرت هنــوز مونـده توی شالم

بـــازم ردت رو میگیـــرن، همـــه تـــوی فنجــون فـالم

تـا وقتی شعـــر میخـونــی، منــو یـــادت میــاد اصلا؟

بـه یـادت مونــدن اون روزهــا، که دیگـه برنمیگــردن؟

همـون روزهـا که از فیلم هـا شراب و شعـر پــر بودن

یــه کانــاپــــه، دو تـــا گیـلاس، تـــو و دیوونگیـــه مـن

بـــدون حالا بـــدون تـــو، یکـی دلتنگــه ایــن گوشــه

هنـــوزم قهـوشــو تنهــا، به عشقــت تلـخ مینوشــه

.........

میـدونـم وقتـی که بـارون، توی شب میبــاره بیـداری

بازم قمیشی گوش میدی، هنوز بـارونُ دوست داری


"یغما گلرویی"

 

..: دانلـود تـــرانــــه :..


ثبت شده در پنج شنبه 92/9/7 ساعت 5:40 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

چه روز خوبیه ..

بزرگترها راست میگن .. !

سادگی همه چیو زیبا نشون میده ..

چقدر خوبه آدم ها ساده باشن اما چهار پا نباشند .. !

این روزها، خیلی خوب بود، واسه کسی که مدتی انتظار کشید

برای بودن "مخاطب خاصش" ..

داشتی کامل فراموش میشدی تا که پیامی از بودنت اومد ..

نوشتم بودنت انگیزه زندگی کردنمه ..

نوشتم هنوزم دلم واسه لحظه ای بودنت غوغایی میکنه ..

نوشتم و نوشتم اما ...........................

حالا که اومده .. شرطی اومده مثل قبل ..

نمیدونم این عشق هستش یا (....) مبادله کالا به کالا ..

....

نوشت میخوام واسه من باشی .. بدون تو نمیتونم .. "دوستت دارم" ..

دو هفته بعد نوشت میخوام رابطمون بیشتر از "دوست ساده اجتماعی" نباشه ..

لابد دو هفته دیگه ام مینویسه ازت خسته شدم، "میخوام نباشی" ..

میدونی؟ اومدنت هم با دروغ بود ..

بازم اعتماد کنم؟ با اون همه مشکلاتی که داشتیم؟

یا الان لابد فکر میکنی بهتر از قبلی؟! نه، کاش لااقل مخاطب سابق بودی اما

دیگه اونم نیستی .. انتظار نداشته باش از منی که زخم خوردم ..

تحمل این آدم جدید واسم سخت نبود اما نذاشتی به ماه برسه ..

میخواستم از صفر شروع کنیم شاید اتفاق خوبی افتاد ..

اما زهی خیال باطل ..

....

شایدم الان با یکی دیگه باشی ..

ثابت نمیکنی؟!

واسه دوستی، بهتر از تو با شرایط کافی (!!) هست ..

دلیلی داره به پات زندگیمو بزارم؟

جز دلم که اونم الان فهمیده سرکاره؟ ..

میدونی؟

اگه نباشی خیلی سنگین تری .. با "دوستت دارم های بی معنیت" ..

که معلوم نیست بابت چی به زبون میاری ..

فکرشم عذاب آوره .. که علاقمو بزارم و آخر هم

دستتو با خوشحالی بزارم توی دست یکی دیگه ..

هه، انتظار داره عاشقش باشم، و غلام حلقه به گوش ..

بعد این حرفهای پوچ و بی معنی از نظر تو ..

نمیخوام کنارم باشی ..

نمیخوام بد عادت شم به بودنت ..

این رابطه همین جا در همین لحظه تموم شه ارزشش بیشتره ..

علاقه ات مال خودت مثل این وبلاگ که برای تو خط خطی میشد ..

به من بازیگر نقش اول فیلم هندی، نیومده ..

راست میگن آخر عشق های امروزی روی تخت خلاصه میشه ..

اگه نشه عشق نیست ..

تنوعی هستش که آخرش خیلی زود رقم میخوره ..

....

حرف نگفته زیاد دارم ..

اما خودمونی بگم

به آخر که برسی فقط نگاه میکنی ..

انگیزه ای نــدارم برای بودن ..

برو اما بدون، خدایی بد بودی  ..


ثبت شده در دوشنبه 92/9/4 ساعت 12:3 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |


Design By : AMiR _ 2014