سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اردیبهشت 92 - Note Heart
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


Note Heart


 

زمان هایی هست؛

        که تمام عاشقانه ها هم می تواند

                خلاصه شود در یک عبارت :

                        به درک..


ثبت شده در چهارشنبه 92/2/25 ساعت 8:8 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

تـوی زندگـی، یه جایی هست، بعـد از کلی دویدن،

یهو وایمیستی، سرتو میندازی پایین و آروم میگی،

"دیگه زورم نمی رســـه" !


LOVE

 

من غرورم را به راحتی به دست نیاورده ام

که هر وقت دلت خواست خردش کنی…!!

غرور من اگر بشکند…

با تیکه هایش شاهرگ زندگی تو را نیز خواهد زد..


ثبت شده در سه شنبه 92/2/24 ساعت 8:12 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

دلم می لرزد..

نوک انگشتانم را فرو میبرم در دریا..

انگار کسی هلم داده باشد به دنیایی دیگر..

غرق می شوم کم کم

و سکوت می کنم به حرمت چشم های تو..

تمام حواسم را جمع می کنم میان قدم هایم..

که نکند بلرزند..

نکند سرم گیج برود..

نکند ....

اصلا، دلم میخواهد دستم را بگذارم زیر چانه ام

زل بزنم به حرف هایت..

و نگاهم به نگاهت گره بخورد..

از همان گره های کوری که هیچوقت باز نمی شوند..

و سرم را تکان بدهم..

و آرام پلک بزنم

و نفس بکشم از هوای این حرفها..

حرفهایی که دلم را آرام می کند و چشمان تو را..

بیایی دستم را بگیری میان دست هایت

و قبل از اینکه رهایش کنی..

با نوک انگشتت فشار کوچکی به دستم بدهی..

چیزی مثل لمس حس بوسیدنِ روی ماه..

و همان موقع..

حس کنم که هنوز زنده ام..

و باران هم بیاید روی انگشتانی که دارند می سوزند حالا..

میبینی میان چه لحظات محشری نشسته ایم..

میبینی ای نازنین..؟

سینه ام سنگینی میکند..


ثبت شده در دوشنبه 92/2/23 ساعت 8:47 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

فقـط چـند قـدم مانـده بـود..

برسـم بـه "تــو"..

اگر این خواب لعنتـی، دیشـب ادامـه داشـت !


LOVE


M


ثبت شده در یکشنبه 92/2/22 ساعت 8:14 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

می روم اما بــدان یک سنگ هم خواهد شکست

آنچـــــنان که تـار و پود قلب من از هــــم گسست

می روم بــا زخم هــــایی مانـده از یک سال سرد

آن همه بــرفی که آمـــــد آشــــــیانــم را شکست

می روم امــا نگویــــــــی بی وفــــــا بـود و نمــــاند

از هجـوم سایه هــــا دیگر نگــــــاهم خسته است

راســــــتی : یــادت بمــــــــاند از گـنـــــاه چشم تو

تــاول غــــــربت به روی باغ احســــــاسم نشست

طـــــــرح ویــران کـــردنم اما عجیب و ســــــاده بـود

روی جلد خاطــراتم دست طوفــــــان نقش بست..



ثبت شده در یکشنبه 92/2/22 ساعت 10:6 صبح توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

این سطر مختصر را گفتم که او بخوانـد

هـر چـه بـه او نگفتــم میخـوام او بدانـد

او اولش نمی خواست ترکم کند ولیکن

فهمیــد راز من را ، او رفت تــا بمــانـد..



ثبت شده در جمعه 92/2/20 ساعت 7:6 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

دو میمون روی شاخه درختی نشسته بودند و به غروب خورشید نگاه میکردند.

یکی از دیگری پرسید: چرا هنگام غروب رنگ آسمان تغییر میکند؟

میمون دوم گفت: اگر بخواهیم همه چیز را توضیح بدهیم، مجالی برای زندگی نمی ماند. گاهی اوقات باید بدون توضیح از واقعیتی که در اطرافت میبینی، لذت ببری...

میمون اول با ناراحتی گفت: تو فقط به دنبال لذت زندگی هستی و هیچ وقت نمی خواهی واقعیتها را با منطق بیان کنی !!!

در همین حال هزار پایی از کنار آنها میگذشت..

میمون اول با دیدن هزار پا از او پرسید: هزار پا، تو چگونه این همه پا را با هماهنگی حرکت میدهی؟

هزار پا جواب داد: تا به امروز راجع به این موضوع فکر نکرده ام !!

میمون دوم گفت: خوب فکر کن چون این میمون راجع به همه چیز توضیح منطقی میخواهد!

هزار پا نگاهی به پاهایش کرد و خواست توضیحی بدهد:

خوب اول این پا را حرکت میدهم، نه، نه. شاید اول این یکی را. باید اول بدنم را بچرخانم ...

هزار پا مدتی سعی کرد تا توضیح مناسبی برای حرکت دادن پاهایش بیان کند ولی هرچه بیشتر سعی میکرد، ناموفقتر بود.

پس با ناامیدی سعی کرد به راه خودش ادامه دهد، ولی متوجه شد که نمیتواند.

با ناراحتی گفت: ببین چه بلایی به سرم آوردی؟! آنقدر سعی کردم چگونگی حرکتم را توضیح دهم که راه رفتن یادم رفت!!!

میمون دوم به اولی گفت: میبینی؟

وقتی سعی میکنی همه چیز را توضیح دهی اینطور میشود...!

پس دوباره به غروب آفتاب خیره شد تا از آن لذت ببرد...


"پائولو کوئیلیو"


ثبت شده در جمعه 92/2/20 ساعت 12:27 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت ...

دلگیر مباش، که نه تو گناهکاری، نه او ......!!!

آنگاه که مهر می ‌ورزی، مهربانیت تو را

زیباترین معصوم دنیا می‌کند ...

پس خود را گناهکار مبین ......

من، عیسی نامی را میشناسم که

ده بیمار را در یک روز شفا داد ...

و تنها یکی سپاسش گفت !!!

من خدایی میشناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان باریده ...

یکی سپاسش می گوید و هزاران نفر کفر .... !!!

پس مپندار بهتر از آنچه عیسی و خدایش را سپاس گفتند،

از تو برای مهربانیت قدردانی کنند !!!

خوبی دلیل جاودانگی تو خواهد شد ...

پس به راهت ادامه بده ...


ثبت شده در جمعه 92/2/20 ساعت 12:22 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

سلام بهونه قشنگ من بـرای زندگی..

آره باز منم، همون دیوونه همیشگی..

فــدای مهـربــونیـــات، چـــه میکنــی بـــا سرنوشت

دلم بـرات تنگ شده بود، این نامه رو واست نوشت

حـال من رو اگـه بخــوای، رنگ گل های قــالیـه..

جای نگاهت بد جوری تو صحن چشمام خالیه..

ابــرها همـه پیـش منن، اینجـا هــوا پـُــر از غمـه

از غصه هام هر چی بگم، جون خودت بازم کمه

دیشب دلم گرفتـه بود رفتم کنـار آسمون

فریاد زدم یا تو بیا یا من و پیشت برسون

فدای تو، نمی دونی بی تو چه دردی کشیدم..

حقیقت رو واست بگـم، بـه آخــر خط رسیــدم..

رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی

قسمت تــو سفر شد و قسمت من آوارگی

نمی دونی چه قدر دلم تنگه برای دیدنت..

برای مهربونیــات، نوازشــات، بوسیــدنت..

به خاطرت مونده یکی همیشه چشم به راهته..

یــه قلـب تنـهـــا و کـبـــود، هـلاک یــه نگـــاهتــه..

من می دونم همین روزها عشق من از یادت میره

بعــدش خبــر میــدن بیـــا کـه داره دوستـت میمیره

روزهات بلنده یا کوتاه، دوست شدی اونجا با کسی..

بیـشتــر از ایــن مـن و نــذار تــو غصــه و دلــواپـسی..

یه وقت من و گم نکنی، تو دود اون شهر غریب

یه سرزمیـن غـربتــه بـــا صــد نیــرنــگ و فریـب

فدای تو یه وقت شب ها بی خوابی خستت نکنه..

غـم غـریــبـــی، عـزیـــزم زرد و شکستـت نـکـنـــه..

چادر شب لطیف تو از روت شب ها پس نزنی

تـُنـگ بـلـور آب تــو یــه وقت ناغـافــل نشکنـی

اگه واست زحمتی نیست بر سر عهدمون بمون

منـم تــو رو سـپــــردم دست خـــدای مهــربـــون

راستی دیروز بارون اومد من و خیالت، تر شدیم

رفتیـم تو قلب آسمون با ابــرها همسفـر شدیم

از وقتــی رفتـــی آسمونــمون، پـــر کبــوتـره

زخم دلم خوب نشده، از وقتی رفتی بد تره

غصه نخور تا تو بیای حال منم این جوریه

سرفــه هــای مکـررم مــال هــوای دوریــه

گلدون شمعدونی مونم، عجیب واست دلواپسه

مثـــه یــه بچـــه کـــه بــــار اولــه میـــره مدرســه

تو از خودت برام بگو، بدون من خوش میگذره؟..

دلت می خـواد می اومدم یا تنهـا رفتی بهتـره..

از وقتـی رفتی تــو، چشـام فقط شده کاسه خون

همش یه چشمم به دره، چشم دیگم به آسمون

یادت میـاد گریـه هامو ریختم کنار پنجره

داد کشیدم تو رو خدا نامه بده یادت نره

یادت میاد خندیدی و گفتی حالا بذار برم

تــو رفتی و من تــا حالا کنــار در منتظـرم

امروز دیدم دیگه داری من رو فراموش می کنی

فــانـــوس آرزوهــامونــو داری خامـوش میکنــی

گفتم واست نامه بـدم نگی عجب چـه بی وفـاست..

با این که من خوب می دونم جواب نامه با خداست..

عکس های نازنین تو با چند تا گل کنارمه..

یه بغض کهنه چنــد روزه دائـم در انتظارمه..

وقتــی تــو نیستی چه کنـم بــا ایــن دل بهونــه گیر

مگه نگفتم چشمات رو از چشم من هیچ وقت نگیر

حــرف منــو بـه دل نگیـــر همـش مـال غریبیه

تو رفتی و من غریب شدم چه دنیای عجیبیه

زودتـر بیـا بـدون تــو اینجـا واسم جهنمه

دیوار خونمون پــر از سایــه غصه و غمه

تحملی که تو دادی دیگه داره تموم میشه

مگه نگفتی همه جا ماله منی تا همیشه

دلم واست شور می زنه این دل و بی خبر نذار..

تو رو خـدا بـــا خوبی هات رو هیچ دلی اثر نذار..

فکــر نکنــی از راه دور دارم سفــارش میکنــم..

به جون تو فقط دارم یه قدری خواهش میکنم..

اگــه بخــوام بــرات بگـم شایــد بشـه صـد تا کتاب

که هر صفحه ش قصه چند تا درده و چند تا عذاب

می گم شب ها ستاره ها تا می تونن دعات کنن..

نــورشـونـو بــدرقــه پـــاکــی خـنـــــده هــــات کنن..

یه شب تو پاییز که غمت، سر به سر دل می ذاره..

منـم، همون کسی که بیشتر از همه دوست داره..



ثبت شده در پنج شنبه 92/2/19 ساعت 6:41 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

عشق با غرور زیباست..

ولی اگر

عشق را به قیمت فرو ریختن دیوار غرور گدایی کنی..

آن وقت است که دیگر عشق نیست،

صدقه است..



"boloureahsas"


ثبت شده در سه شنبه 92/2/17 ساعت 8:40 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

<      1   2   3   4   5      >

Design By : AMiR _ 2014