سفارش تبلیغ
صبا ویژن

متفرقه - Note Heart
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


Note Heart


برنج هندی را با قاشقی انگلیسی
 
 
و رفتاری روسی ،
 
 
زیر چادر سیاه عربی ،
 
 
بر سر سفره چینی میخورم
 

و به این فکر میکنم که :
 
 
وطنم مستعمره هیچ کجای جهان نیست !!


ثبت شده در دوشنبه 92/6/18 ساعت 9:9 صبح توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

گــر در طلب نـــــانی، نــــــانــی

گــر در طلب جـوهرکـانی، کانی

این چیـز را گر رمز بـدانی، دانی

هر چیز که در جستن آنی، آنی


ثبت شده در یکشنبه 92/6/17 ساعت 10:54 صبح توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

استقلال


اصلا لازم نیست کرکری بخونم، مشخص نیست ! تابلوئه !!

لنگی رو تا ساعاتی دیگه کامل میدوزیم ،

لنگی ها خواهش میکنم (!!) کمی خونسرد باشین ..

واسه خودتون میگم، یه توپ هستش دیگه، غصه خوردن نداره که .. !!


استقلال


ثبت شده در جمعه 92/6/15 ساعت 5:26 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

داشتم برمیگشتم خونه، مسیرم جوریه که از وسط یه پارک رد میشم، بعد میرسم به ایستگاه اتوبوس، توی پارک که بودم یه زن خیلی جوون با چادر مشکی رنگ و رو رفته و لباس های کهنه یه پیرمرد رو که روی یه چشمش کاور سفید رنگی بود همراه خودش راه میبرد، رسید به من و گفت سلام!

من فکر کردم الان میخواد بگه من پول میخوام که بابام رو ببرم دکتر و از این حرفا؛ اول خواستم برم بعد گفتم من که عجله ندارم بذار واستم شاید کار دیگه ای داشته باشه، منم همینطور که اخمام توی هم بود سرم رو به علامت جواب سلام تکون دادم و نگاهش کردم، گفت: آقا من باید بابام (بعد پیرمرده رو نشون داد) رو ببرم مجتمع پزشکی نور، آدرسش نوشته توی خیابان ولیعصر، خیابان اسفندیاری!

گفتم خوب؟!

با یه لحن بغض آلود گفت، خوب بلد نیستیم کجاست! توی این شهر خراب شده از هر کی هم می پرسیم اصلا به حرفمون گوش نمیده! بیشعورا جوابمونو نمیدن (اشک تو چشماش جمع شده بود) !

بهش آدرس دادم و گفتم تو این شهر خراب شده، وقتی آدرس میخوای باید بی مقدمه بپرسی فلان جا کجاست، اگر سلام کنی یا چیز دیگه بگی فکر میکنن میخوای ازشون پول بگیری!

بعد از اینکه رفت گفتم چقدر سنگ دل شدیم، چقدر بد شدیم و چقدر زود قضاوت میکنیم، خود من تا حالا به چند نفر همینجوری بی محلی کردم و رفتم چون گفتم خوب معلومه دیگه پول میخواد!

طفلی زن بیچاره خیلی دلم براش سوخت که فقط به خاطر اینکه فقیر بود و ظاهرش فقرش رو نشون میداد دلش رو شکسته بودیم ...

بعد گوش دنیا را با این دروغ کر کردیم که ما اصالتا مردم نوع دوست و با فرهنگی هستیم و اینقدر این دروغ را تکرار کردیم که خودمون و البته فقط خودمون باورمون شده ...


ثبت شده در چهارشنبه 92/6/13 ساعت 11:14 صبح توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

 

شعر

 


ثبت شده در یکشنبه 92/6/10 ساعت 4:34 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

چه دل است این دل من؟

که ز یک لرزش اشک

بر رخ رهگذری

یا ز نالیدن مادر به فراق پسری

دل من می شکند ..

چه کنم دلم از سنگ که نیست

گریه در خلوت دل، ننگ که نیست

هر کجا اشک یتیمی رنجور

می چکد بر سر مژگان سیاه

هر کجا چشم زنی، غمزده با یاد پسر مانده به راه

در مزاری که زنی ناله کند در عزای پسرش

یا یتیمی که کند گریه به سوگ پدرش

جانم آید به خروش

ور ببینم پر خونین کبوتر را

یا یکی بچه گنجشک که بشکسته پرش

دل من می شکند ..

حالت دخترکی کوچک و تنها و فقیر

که به حسرت کند از شیشه اشک به عروسک نگه گاه به گاه

وز دل تنگ کند ناله و آه

ناله پیرزنی غمزده و دست تهی

که ندارد نفسی

ضجه مرغ اسیر

که کند ناله به کنج قفسی

هق هق مرد اسیری که بلا دیده بسی

حالت دختر زشتی که ز شرم

رو ندارد به کسی

دل من می شکند

هر کجا در نگه تازه نهالانی خرد

از ستیز پدر و مادر خشم آلوده

می وزد بوی طلاق

وز پراکندگی غافله ای برخیزد

در سرا بانگ فراق

آن زمانی که بدنبال شهید

مادر داغ به دل

سینه می کوبد و می نالد و می گرید زار

همچنان ابر بهار

یا زمانی که نشیند در اشک

بر سر سنگ مزار

و به فریاد کند نام پسر را تکرار

دل من می شکند

چه کنم دلم از سنگ که نیست

گریه در خلوت دل ننگ که نیست

چه دل است این دل من

دلم از ناله مرغان چمن می شکند

ز خیال غم مردم دل من می شکند

دلم از داغ شهیدان وطن می شکند

چه کنم دلم از سنگ که نیست

گریه در خلوت دل ننگ که نیست ..


ثبت شده در جمعه 92/6/8 ساعت 8:1 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

To fall in love ..

عاشق شدن ..

To laugh until it hurts your stomach

آنقدر بخندی که دلت درد بگیری.

To find mails by the thousands when you return from a vacation

بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی

هزار تا نامه داری

To go for a vacation to some pretty place.

برای مسافرت به یک جای زیبا بری

To listen to your favorite song in the radio.

به آهنگ مورد علاقت از رادیو گوش بدی

To go to bed and to listen while it rains outside.

به رختخواب بری و به صدای بارش بارون گوش بدی

To leave the Shower and find that

the towel is warm

از حموم که اومدی بیرون، ببینی حوله ات گرمه !

To clear your last exam.

آخرین امتحانت رو پاس کنی

To receive a call from someone, you dont see a

lot, but you want to.

کسی که معمولا زیاد نمی بینیش ولی دلت

می خواد ببینیش بهت تلفن کنه

To find money in a pant that you havent used

since last year.

توی شلواری که تو سال گذشته ازش استفاده

نمی کردی پول پیدا کنی

To laugh at yourself looking at mirror, making

faces.

برای خودت تو آینه شکلک در بیاری و

بهش بخندی !!!

Calls at midnight that last for hours.

تلفن نیمه شب داشته باشی که ساعتها هم

طول بکشه

To laugh without a reason.

بدون دلیل بخندی

To accidentally hear somebody say something good

about you.

بطور تصادفی بشنوی که یک نفر داره

از شما تعریف می کنه

To wake up and realize it is still possible to sleep

for a couple of hours.

از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه

هم می تونی بخوابی !

To hear a song that makes you remember a special

person.

آهنگی رو گوش کنی که شخص خاصی رو به یاد شما

میاره ..

To be part of a team.

عضو یک تیم باشی

To watch the sunset from the hill top.

از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنی

To make new friends.

دوستای جدید پیدا کنی

To feel butterflies!

In the stomach every time

that you see that person.

وقتی "اونو" میبینی دلت هری

بریزه پایین !

To pass time with

your best friends.

لحظات خوبی رو با دوستانت سپری کنی

To see people that you like, feeling happy

کسانی رو که دوستشون داری رو خوشحال ببینی.

See an old friend again and to feel that the things

have not changed.

یه دوست قدیمی رو دوباره ببینی و

ببینی که فرقی نکرده

To take an evening walk along the beach.

عصر که شد کنار ساحل قدم بزنی

To have somebody tell you that he/she loves you ..

یکی رو داشته باشی که بدونید دوستت داره ..

remembering stupid

things done with stupid friends.

To laugh ....... laugh ......... and laugh ......

یادت بیاد که دوستای احمقت چه کارهای

احمقانه ای کردند و بخندی

و بخندی و ....... باز هم بخندی

These are the best moments of life ....

اینها بهترین لحظه‌ های زندگی هستند

Let us learn to cherish them.

قدرشون رو بدونیم

"Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed"

زندگی یک هدیه است که باید ازش لذت برد

نه مشکلی که باید حلش کرد ..


ثبت شده در شنبه 92/6/2 ساعت 9:52 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

با کراوات به دیدار خدا رفتم و شد

بر خلاف جهت اهل ریا ، رفتم و شد

ریش خود را ز ادب صاف نمودم با تیغ

همچنان آینه با صدق و صفا رفتم و شد

دهنم رایحه روزه نمیدادکه من

عطر بر خود زدم و غالیه سا رفتم و شد

حمد را خواندم و آن مد ولاالضالین را

ننمودم ز ته حلق ادا رفتم و شد

یکدم از قاسم و جبار نگفتم سخنی

گفتم ای مایه هر مهر و وفا ، رفتم و شد

همچو موسی نه عصا داشتم و نه نعلین

سرخوش و بی خبر و بی سر و پا ، رفتم و شد

لن ترانی نشنیدم ز خداوند چو او

ارنی گفتم و او گفت رثا رفتم و شد

مدعی گفت چرا رفتی و چون رفتی و کی ؟

من دلباخته ، بی چون و چرا رفتم و شد

تو تنت پیش خدا روز و شبان خم شد و راست

من خدا گفتم و او گفت بیا ، رفتم و شد

مسجد و دیر و خرابات به دادم نرسید

فارغ از کشمکش این دو سه تا رفتم و شد

خانقاهم فلک آبی بی سقف و ستون

پیر من ، آنکه مرا داد ندا رفتم وشد

گفتم ای دل به خدا ، هست خدا منجی تو

تا بدینسان شدم از خلق رها ، رفتم و شد


ثبت شده در دوشنبه 92/5/28 ساعت 1:37 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

می دانید اولین جمله ای که ما در اول دبستان یاد می گیریم چیه ؟

بابا آب داد ، بابا نان داد ..

می دانید اولین جمله ای که انگلیسی ها در اول دبستان یاد می گیرند چیه ؟

من می توانم بخوانم و بنویسم ..

می دانید اولین جمله ای که ژاپنی ها در اول دبستان یاد می گیرند چیه ؟

من می توانم بدوم ..

و این است که ما همیشه چشممان به دست پدر است .. !

کار از ریشه خراب است ..


ثبت شده در شنبه 92/5/26 ساعت 9:16 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

چه غریب ماندی ای دل ! نه غمی ، نه غمگساری

نــه بـــه انتــظار یــــــاری ، نـــه ز یـــــــــار انتــظاری

غــم اگـــر بــــه کـــوه گویـــــم بگــریـــــزد و بـــریـــزد

کــه دگــر بــدیــن گـــرانـی نتــــوان کشیــــد بـــاری

چــــه چـــــــراغ چـشـــــم دارد از شبــــــان و روزان

کـه بــه هفت آسمــــانش نه ستاره ای ست باری

دل من ! چـه حیـــف بـودی که چنیـن ز کار مانـدی

چــه هنـــر به کــار بنــــدم که نمـــانـــد وقـت کاری

نـرسیـــــد آن مـــاهــی کـه بـه تــو پرتـــوی رسـاند

دل آبـگینــــه بشکـن کـــه نمــــــانـــد جــز غبـــاری

همــه عمـــر چشــم بـــودم کـه مگــر گلی بخنــدد

دگــر ای امیـــد خون شــو کـه فـــرو خلیــــد خــاری

سحـرم کشیده خنجر که ، چرا شبت نکشته ست

تـــو بکُش کـه تـــا نیفتـــد دگـــرم بــه شب گــذاری

بـه سرشک همچـو بــاران ز برت چه برخورم من ؟

کــه چــو سنگ تیــره مـانـدی همه عمر بـر مـزاری

چـو بـه زنــــدگان نبـخشی تـــو گنــــاه زنـدگــــانی

بگــــذار تـــــا بمیــــــرد بـــه بـــر تــــو زنــــــده واری

نـه چنــان شکست پشتــم که دوبــاره سر بـر آرم

منــم آن درخت پیـــری کــه نــداشت بــرگ و باری

ســر بی پنـــــاه پیــــری بـــه کنــــار گیـــر و بگـــذر

کــه بـــه غیـــر مـــرگ دیــــر نگشــایــــدت کنـــاری

بــه غــروب ایــن بیـابـــان بنشیــن غـریـب و تنـهــا

بنگــــــر وفــــای یــــاران کــه رهـــــا کننــــد یـــاری

 

"هوشنگ ابتهاج"


ثبت شده در پنج شنبه 92/5/24 ساعت 11:27 صبح توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

<      1   2   3   4   5   >>   >

Design By : AMiR _ 2014