سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کفرنامه .. - Note Heart
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


Note Heart


سلام ای ناخدای کشتی دنیا، خدا

ببینم حال و احوالت چطور است؟

تو می گویی نشستی عدل و دادت را نصیب ما زمینی ها کنی ولی من خوب می دانم که آن بالا به روی تخت زرینت نشستی، کنارت حوری و غلمان فراوانند، ملائک گرد تو جمعند و انگور بهشتی حبه حبه بر دهانت می نهند..

تو سیری، بی نیازی..

ثروت و مکنت فراوان داری و با آن همه قدرت، به خود می نازی و با ما دمادم می کنی بازی..

هوا خوب است میدانم..

بهشت تو همان بالاست..

تو آن بالا درون رود مشروبات خود می غلتی و می خندی و حمام می گیری..

چه مستی تو... چه مستی!

در این مستی قضاوت می کنی بر عالم هستی؟!

چه می گویند آدمها.. عجب عدلی خدا دارد !!!

خدایا چشم هم داری؟ تو می بینی و خاموشی؟

خدا از زجر آدمها خبر داری؟

خبر داری تو از سنگینی درد فراموشی؟

خدا از فقر و بیماری، خدا از غارت و دزدی، دروغ و جهل و نادانی خبر داری؟

خدا از مرز نامحدود نابودی خبر داری؟؟

خبر از مرگ وجدان ها و خوبی ها..

خبر از قتل آزادی به نام واژه بی بند و باری چه؟

گرسنه بودن و لب تشنه بودن تا خود مرگ..

خبر داری خدای ناخدایی ها؟

خبر داری حراج آبرو ها را؟

خبر داری سراب آرزو ها را؟

چشیدی تا به الان طعم تلخ زندگانی را؟

خدایا گوش هم داری؟

صدای ناله ها و ضجه ها می آید آن بالا؟

تو ای تنها خدای ما زمینی ها؛ تعفن، بوی خون، بوی جنون، آیا مشامت را نیازرده؟

چه می گویم به تو ای وای که هم لالی و هم کوری و هم کر!!

بیا جرات کن و یک روز، فقط یک روز به این پایین نگاهی کن، نه در مستی..

بیا جرات کن و یک روز خودت را جای ما بگذار!!

ببین فرق زمین ما و آن شهر جهنم چیست؟

همین جا نیست؟

بهشت تو همان بالا و آتشدانت این پایین!

چه می گویند آدمها.. عجب عدلی خدا دارد !!!

خدایا بودنت افسانه تلخیست..

همان بهتر نباشی تو، تو حتی عاجزی از این که تغییری بسی کوچک پدید آری..

چه فرقی می کند آخر که باشی یا نباشی تو؟!


ثبت شده در سه شنبه 91/12/1 ساعت 7:51 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |


Design By : AMiR _ 2014