سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خرداد 92 - Note Heart
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


Note Heart


LOve


اشکامو هـدیــه می کنــم بــــه جــــاده جداییــمون

بـــه التـمــاســــه آخــــرم، دو واژه ی نـــــرو بمــــون

اشکامو هـدیــه می کنــم بــه رفتنــت، بـــدونه من

بــه تلخیــــه ایــن واقعـــــه، حــادثــــه جــــدا شــدن

اشکامو هـدیــه می کنــم به قاب عکسـه رو به روم

قطره به قطره می چکم تا بشکنـه بغـض توی گلوم

حس می کنم بی اختیـار این همه عکس و یـادگار

حریفـــه رفتنــت نشـن میـــری بـه رسمــه روزگـــار

اشکامو هـدیــه می کنــم بــه ایـن ترانــه، این صدا

بـه ایـن که تــوی اولــه راه، قصــه رسیـــد به انتهـــا

حس می کنم بی اختیـار این همه عکس و یـادگار

حریفـــه رفتنــت نشـن میـــری بـه رسمــه روزگـــار

...


ثبت شده در چهارشنبه 92/3/29 ساعت 7:54 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

ببین من در این دنیا فقط یه چیز دارم ..

اسمش دلــــــ است !

اگر قرار بــــــود بفهمد که فاصله یعنی چــــــــه

اگر قرار بــــــود بفهمــــد که نمیشــــد دلـــــ ..

میشد مغــــــــز !

دلـــــ است ..

نمی فهمــــــد دیگر .. !

خواستم اطلاع بدهم ..

محـــض رضای خدا، باور کن!

همین کافیست!

ببیـــــــن

من هم

مثل خــــــیلی از عاشـــــق ها

از تو یـــــادگاری دارم

ولــــی

یــــادگـــاری من

با بقیه فــــرق دارد

یــــــادگــــــاری مــــن

از تو

ســــینه ای پر از درد اســـــت ..


ثبت شده در چهارشنبه 92/3/29 ساعت 10:5 صبح توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

من عـــاشـــــق نیــسـتــم ..

فقــط گاهـــــی حرف تـــــو که میـشـــود .. دلــــم مثـل اینکه تــب کنــــد ..

گــــرم و ســـرد میـــشـــــود .. آب میــشــود .. تـنـــگ میشــــود ..

ایــن عـشـــق نـیـسـت .. هـســــت؟؟؟!!


ثبت شده در چهارشنبه 92/3/29 ساعت 9:58 صبح توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

 

Iran

 

ورود ایران به جام جهانی را به همه هموطنان عزیز تبریک عرض میکنم ..

 

این دوره عجب "دوره حماسی ای" شده ، به بــه ..


This is Iran ..

 

"Pesare Sheytoon"


ثبت شده در سه شنبه 92/3/28 ساعت 7:46 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

هوا امشب غم انگیزه، چقدر بارونیه حالم
 
پیشم نیستی و من دارم بهت با عشق می بالم
 
نمی خواستم خودم اما تو کوران عذاب و درد
 
یه احساسی منو بیشتر بهت وابسته تر می کرد
 
توی خونه قاب عکست باز با چند تا شمع روی میزه
 
ولی چشمای معصومت واسم اشکی نمی ریزه
 
چه غمگینه جداییمون چقدر مبهوت و بی وقته
 
یه جوری عاشقم کردی که دل کندن ازت سخته
 
درسته راهی ام اما وجودم از تو لبریزه
 
توی این حال و هوای عشق چقدر رفتن غم انگیزه
 
می بینی مثل اون روزها با چشمات صادق و صافم
 
دارم با دونه اشکام واست دل تنگی می بافم
 
چطور باور کنم داریم جدا میشیم بی بوسه
 
یکم دیگه تحمل کن شاید اینها یک کابوسه
 
نپرس از حال و روزم که مثل مرگ نفسگیره
 
که می بینی دارم میرم ولی گریت نمی گیره
 
درسته میری تنهایی، ولی همراتم همیشه
 
یه روز طرز جداییمون، خودش یه خاطره می شه ..
 
جای تو درد دل هامو با کی قسمت کنم جونم
 
همین که دیدی اشکامو یه دنیا از تو ممنونم
 
تموم قلب من بی تو پر از افسوسه و کاشه
 
کسی هم مثل من عمرا، محاله عاشقت باشه
 
بذار خلوت کنم امشب با عکسی که ازت دارم
 
به جای شونه گرمت الان تکیه به دیوارم
 
به جز آرامش دستات هیچ حسی رو نمی شناسم
 
اگه حرفام پر از یاس، بذارش پای احساسم
 
از الان جای خالیتو باید با غصه ها پر کرد
 
چطوری ممکنه آخه منو بی تو تصور کرد؟
 
نپرس از حال و روزم که نفسهامم پر از آهه
 
جسارت می کنم اما تو رفتی سمت بی راهه
 
نپرس از حال و روزم که همش مایوس و دلخونم
 
حالم خیلی پریشونه تظاهر می کنم خوبم
 
می دونم که دلت واسم یه ذره هم نمی سوزه
 
چقدر تنهام بدون تو تازه این اولین روزه
 
چی باعث شد که اینجوری رو من چشماتو میبندی
 
تو که هیچوقت ازم ساده شونه خالی نمی کردی
 
نپرس از حال و روزم که خودت حالم رو می دونی
 
اقلا پاک کن اشکامو اینو که دیگه می تونی؟
 
بشین تلخیه اشکامو تحمل کن یه چند لحظه
 
که چند ثانیه مکثت هم به این دل تنگی می ارزه
 
حلالت کردم و اما بهم بی وقفه مدیونی
 
اگه منو دوباره به گذشته برنگردونی
 
کاش از اون روزای اول بهت عادت نمی کردم
 
ولی با خون دل می خوام به آغوش تو برگردم
 
یادت باشه با چه حال پریشونی ولم کردی
 
امیدوارم که هیچ موقع پشیمون بر نمی گردی..

 

میدونم از یادت رفته ... بی انصاف .. بی طاقتی هات کجاست نازنین ؟! ..


ثبت شده در یکشنبه 92/3/26 ساعت 9:27 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

گویند: صاحب دلى، براى اقامه نماز به مسجدى رفت.

نمازگزاران همه او را شناختند؛ پس از او خواستند که پس از نماز، بر منبر رود و پند گوید.

پذیرفت..

نماز جماعت تمام شد، چشم ها همه به سوى او بود.

مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست.

بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود، آن گاه خطاب به جماعت گفت:

مردم ! هرکس از شما که مى داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد !

کسى برنخاست !

گفت: حالا هرکس از شما که خود را آماده مرگ کرده است، برخیزد!

باز کسى برنخاست !!!

گفت: شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛ اما براى رفتن نیز آماده نیستید !

...


ثبت شده در یکشنبه 92/3/26 ساعت 7:1 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

نقل است؛ "شاه عباس صفوی" رجال کشور را به ضیافت شاهانه میهمان کرد، دستور داد تا در سر قلیان ها بجای تنباکو، از سرگین اسب استفاده نمایند. میهمان ها مشغول کشیدن قلیان شدند! و دود و بوی پهن اسب فضا را پر کرد، اما رجال - از بیم ناراحتی‌ شاه - پشت سر هم بر نی قلیان پُک عمیق زده و با احساس رضایت دودش را هوا می دادند! گویی در عمرشان، تنباکویی به آن خوبی‌ نکشیده اند!

شاه رو به آنها کرده و گفت: سرقلیان ها با بهترین تنباکو پر شده اند، آن را حاکم همدان برایمان فرستاده است..

همه از تنباکو و عطر آن تعریف کرده و گفتند: براستی تنباکویی بهتر از این نمی‌توان یافت!

شاه به رئیس نگهبانان دربار - که پک‌ های بسیار عمیقی به قلیان میزد - گفت: تنباکویش چطور است؟

رئیس نگهبانان گفت: به سر اعلیحضرت قسم، پنجاه سال است که قلیان میکشم، اما تنباکویی به این عطر و مزه ندیده ام!

شاه با تحقیر به آنها نگاهی‌ کرد و گفت: مرده شوی تان ببرد که بخاطر حفظ پست و مقام، حاضرید بجای تنباکو، پهن اسب بکشید و به‌‌‌ به‌‌‌‌‌‌ و چه چه کنید..

البته این داستان ربطی به این اواخر نداره !!


ثبت شده در یکشنبه 92/3/26 ساعت 6:57 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

انگار دیگر شعله بودنت به دست باد سپرده شده ..

دیگر لحظه ای برایم نیست ..

حرفی نیست .. دیگر حرفی ندارم برای خط خطی کردن ..

تا بین آنها بدنبال تو گمشده بگردم ..

عزیزم ..

نمیدانم چرا .. دستم به قلم نمیرود ..

هه .. بازی با کلمات هم دیگر امید میخواهد ..

نگذار این نوشته ها خود را مقابل چوبه دار ببینند ..

..

آخرین حرفم همین است .. نه گله ای ، نه بغضی نه ...

فقط ..

فقط دلم برایت تنگ شده ..

کمی باش تا بگویم او هم بود ..

نمیخواهم بگویم بد بود .. خوب بمان ..

حتی اگر مخاطبت دیگر من نبودم ..

خدانگهدار عشقم ..

دوستت دارم .. یادت همیشه زنده میماند ..

سهمم از تو همین بود ..

دیگر دفتر عشقم بسته شد ..


ثبت شده در جمعه 92/3/24 ساعت 7:13 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |


My Vote , Mr.Rohani .Think a little..



 
That"s enough.. !

 


I"m Iranian and  I Aryans being the constant, This is Iran..

...



ثبت شده در جمعه 92/3/24 ساعت 1:19 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

بــــد جـــوری دیوونتـــم مــن، فکـــر نکـن ایـــن اعتـرافــــه

همیــشــــه نــبــــــودن تـــــو، کــــرده ایـــن دل و کلافـــــه

می دونــم فـــرقی نــــداره واسـت عـــاشق بـــــودن مـن

می دونــم واسـت یکـی شـــد، بـــــودن و نـبــــــودن مـن

می دونــم دوســم نــــداری، مثــــل روزهــــای گـذشتـــه

من خودم خوندم توی چشمات، یه کسی این رو نوشته

امــــا روح مـن یه دریــــــاست، پـــــــر از مـــوج و تلاطــــم

ســاحلش تـــویی و موج هـــاش، خنجــرای حــرف مـردم

آخ چــه لــذتـــــی داره نــــــاز چشمــــــاتـــــو کشیـــــــدن

رفتـــــن یـــه راه دشــــوار، واســـه هــرگــــز نــرسیـــــــدن

مـن که آسمـــون نبـــــودم امــا عشـق تــو یــه مــــاهــــه

سـرزنـــش نکــن دلــــم رو، بــه خـــدا اون بــی گنـــاهــــه

تــو کـه چشمــای قشنگت، خونــه صــد تا ستـــاره است

تــو کـه لبخنــد طلاییـت، واســه مـن عمـــر دوبـــاره است

بیـــا و مثــل گذشتـــه، جــز بــه من، بــه همــه شک کـن

مـن بــــدون تــــو می میــــرم، بیـــــا و بهــــم کمک کـن..


"مریم حیدرزاده"


ثبت شده در پنج شنبه 92/3/23 ساعت 12:16 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

   1   2   3      >

Design By : AMiR _ 2014