سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فروردین 92 - Note Heart
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


Note Heart


میدانی؟

"دلم برای حرفهایت، عاشقانه هایت، برای زنگ صدایت، حتی غر زدن هایت، تنگ شده.."

دلت برای حرفهایم تنگ شده است؟

"دلم برای نفس کشیدن در هوایت تنگ شده..

دلت برایم تنگ هم شده است؟

دیگر خفقان سهمم شد، نفسی برای بالا آمدن نمانده..

دلم برای حرفهایت..

آرزو کردمت، اما سهمم این نقطه های دو به دو شدند..

این ها هم همدیگر را دارند، هه این را هم ندارم..

خوش به حالت..

تو حالم را میدانی؟! نمیدانی..

فرشته من! مرگم را رقم زده ای؟! مرا به چه سپرده ای؟

نبودنت را نفس میکشم، برایم این هوا بس است، راضی ام! "مثل همیشه راضی.."

هوایی ات شده ام حوای لحظه هایم..

"مبـــارک باشد.." شادی دلت و مرگ عشقم..

بودنت بهترین فصل غم انگیز زندگی ام بود، اما به انتظار فصلت تمام فصل ها خواهند گذشت..

"عادت بود.." عــادت به تــو، عادت به نوشیــدن زهــر است، گــوارا است، "نــوش"!

عادت به عــ ـا شقــ ـــی..


ثبت شده در پنج شنبه 92/1/22 ساعت 8:57 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

چـون سنگــهـا صـــدای مرا گوش می کنــی

سنــگی و نــاشنیـــده فرامـــوش می کنــی


رگبـــــار نـــو بهـــــاری و خـــواب دریـچـــــه را

از ضربه های وسوسه مغشــوش می کنـی


دست مــرا که ساقـــه سبــــز نــوازش است

با برگ های مـــــرده هـم آغـــوش می کنـی


گـمـــراه تــــر از روح شــرابــــــی و دیــــــده را

در شعله می نشانـی و مدهـوش می کنـی


ای مـاهـــی طلایــــی مــــرداب خــــون مـــن

خوش باد مستیَـت، که مرا نـــوش می کنی


تــــــو دره بــنــفــش غـــروبــــــی کــــه روز را

بر سینــه می فشـــاری و خاموش می کنی


در سایه ها، فـروغ تو بنشست و رنگ باخت

او را به سایــه از چه سیــه پوش می کنـی؟


"فروغ فرخزاد"


ثبت شده در چهارشنبه 92/1/21 ساعت 8:30 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

در شب کوچک من، افسوس

باد با برگ درختان میعادی دارد

در شب کوچک من دلهره ویرانیست..


گوش کن..

وزش ظلمت را می شنوی؟

من غریبانه به این خوشبختی می نگرم

من به نومیدی خود معتادم..


گوش کن..

وزش ظلمت را می شنوی؟

در شب اکنون چیزی می گذرد

ماه سُرخست و مشوش

و بر این بام که هر لحظه در او بیم فرو ریختن است..

ابرها، همچون انبوه عزاداران

لحظه باریدن را گویی منتظرند..


لحظه ای..

و پس از آن، هیچ.

پشت این پنجره شب دارد می لرزد..

و زمین دارد

باز می ماند از چرخش

پشت این پنجره یک نامعلوم

نگران من و توست..

ای سراپایت سبز

دستهایت را چون خاطره ای سوزان، در دستان عاشق من بگذار

و لبانت را چون حسی گرم از هستی

به نوازش های لبهای عاشق من بسپار..

باد ما را با خود خواهد برد

باد ما را با خود خواهد برد..



"فروغ فرخزاد"



ثبت شده در چهارشنبه 92/1/21 ساعت 8:28 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

حواسم را به تو..

حوصله ام را به سیگار می سپارم..

دود می شوم..

آنقدر غلیظ که سرفه ات می گیرد..

حواسم هست که سرفه ات می گیرد!

"حواست هست که دود می شوم؟"


ثبت شده در سه شنبه 92/1/20 ساعت 8:15 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

میــدانــی؟

گــاهــی سنــگ دل تــریــن آدم دنیــا هــم کــه بــاشــی

یــک لحظـــه

یــک آن

یــاد کســی روی قفســه سینــه ات

...

سنگینــی میکنــد

آن لحظـــه ... بیشتر بــه طـــور کــامـــلا غــریــزی

نفــس عمیقــی میکشــی

تــا سنــگ کــپ نکـنــی..


ثبت شده در سه شنبه 92/1/20 ساعت 8:0 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

حالا میفهمم..

حالا میفهمم لیاقت میخواهد واژه "ما" شدن..

حالا میفهمم لیاقت میخواهد تکرار روزهای بی تکرار بودنت..

حالا میفهمم که حرفهایت فقط نجوایی بود برای دلخوشی آن روزهای عاشقانه ام..

تنها حرف..!

برگرد..

عاشقانه برگرد..

برایت دنیایی از حرف دارم، پیشکش بودنت، حرفهایی از جنس نجواهایت..

مرگ بر من و این عاشقانه ها، مرگ بر دوست داشتن هایم..

و اما رسم بر این است که میگذرد!!

خوب "میگذرد"..!

خوب میگذرد او و روزگارم از کنار دلواپسی های مدامم..



ثبت شده در دوشنبه 92/1/19 ساعت 10:10 صبح توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن..

ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر می شد..

کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگی ها و نبودن هایت می شد..

کاش بودی تا سر به روی..

و دردهایم را به گوش تو می رساندم..

می دانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...

کاش می دانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم..

می دانم که نمی دانی بدون تو دیگر بهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جز انتظار آمدنت..

انتـــــــــــــــــــــــــــــظار..

شش حرف و چهار نقطه ! کلمه ای کوتاه، اما..


ثبت شده در شنبه 92/1/17 ساعت 7:49 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

بغض هایم را نگه میدارم..

بعضی وقت ها..

سبک نشوم، سنگین ترم..

کم آوردم.. کم!

کسی پیدا نمیشود مرگ لحظه هایم را تسلیت بگوید..!



ثبت شده در شنبه 92/1/17 ساعت 7:46 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد

زمان در بستر شب خواب و بیدار است

سیاهی تار می بندد

چراغ ماه لرزان از نسیم سرد پاییز است

دل بی تاب و بی آرام من از شوق لبریز است

به هر سو چشم من رو میکند فرداست

سحر از ماورای ظلمت شب می زند لبخند

قناری ها سرود صبح می خوانند

من آنجا چشم در راه توام ناگاه

ترا از دور می بینم که می آیی

ترا از دور می بینم که میخندی

ترا از دور می بینم که می خندی و می آیی

نگاهم باز حیران تو خواهد ماند

سراپا چشم خواهم شد

ترا در بازوان خویش خواهم دید

سرشک اشتیاقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد

تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت

برایت شعر خواهم خواند

برایم شعر خواهی خواند

تبسم های شیرین ترا با بوسه خواهم چید

وگر بختم کند یاری

در آغوش تو..

ای افسوس..

سیاهی تار می بندد

چراغ ماه لرزان از نسیم سرد پاییز است

هوا آرام شب خاموش راه آسمان ها باز

زمان در بستر شب خواب و بیدار است


"استاد فریدون مشیری"



ثبت شده در دوشنبه 92/1/12 ساعت 11:47 صبح توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

دلم گرفته است..

دلم گرفته است..

به ایوان میروم و انگشتانم را

بر پوست کشیده شب می کشم..

چراغ های رابطه تاریکند..

چراغ های رابطه تاریکند..  

کسی مرا به آفتاب

معرفی نخواهد کرد..

کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد..

پرواز را به خاطر بسپار..

پرنده مردنی ست..

 

"فروغ فرخزاد"



ثبت شده در یکشنبه 92/1/11 ساعت 1:8 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

<      1   2   3      >

Design By : AMiR _ 2014