سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته - Note Heart
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


Note Heart


یک عمر قمیشی توی اتاقم فریــــاد زد

 

" هـــی بــازیگــر گـریـــــه نکـن

مــــا هممـــون مثــل همیـــــم

صبح ها که از خواب پا میشیم

نقــ ـاب به صــورت میـزنیــــم "

 

سهم منـم، انگار همین خط خطی هایی هست،

که هر روز بیشتـر و بیشتــر میشن ..

مثل نظرهایی که دیگران بدون اجــازه راجع به بودنــم میدن ..

مثل ثانیه هایی که به عمـرم اضــافه میشن ..

.....

گذشته ها رو مـرور ، و تغییـر رو بین دقیقه هام حس میکنـم ..

این روزهـا، اسمم رو هـم فراموش کردم ..

غریبــه آشنــای مشهور، شخصیت اول زندگیـم شده،

غریبـــه ای از جنس " من " ..

.....

لبخنـدی که ساده، روی لبـام نقش می بست رو چه ساده دزدیـدم ..

شیطنتهـام رو توی این مشغلـه های پوچ گم کردم ..

به قول شاهین کوچ کردم به سرزمین سکوت ..

و تنهـا چیـزی که لبخنـدی به لبـم میـاره

مرور خـاطـرات گذشتـه است ..

لبخنـدی ژوکونـد ..

بـزرگتـــر که میشی، یـاد میگیـری،

چیزی که گذشت، گذشتــه گلم ..

حتی لبخنـــ ـد .. شاید دیگه تکـرار نشـه ..

اما این روزهـا، آرومم ..

رنگ تیــره، مثل این افکار لعنتی مد زندگیـم شده،

اسکار هم سهم من بـود، میگن بازیگر ماهــری شدم ..

.....

 

 بــــــــ ــد شـــــــــ ــدم ..

چـون کسی لیـاقت خـوب بودن رو نـداشت ..

نفهمیـدن اگه خوب بودم، از چیـزی بود به اسم علاقه ..

به اسم آدم بودن ..

به اسم عشق ..

بد شدم؛

به هـــر دلیـلی که تـــو به اون پوزخنـد میـزنی ..

امــا .. پوزخنـد نـداره نازنینــم، درد داره ..

زنـدگی هـم همچنـــان جریان داره، بــا تمــــام خوشـی هـا ..

پیــر شـدم امـا بــزرگ نـــــه ..


ثبت شده در یکشنبه 99/12/17 ساعت 4:0 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

همیشه انتهایی وجود داره ..

حتی برای نوشته های من ..

و حتی برای بهترین خاطراتم با یه اسم خاص ..

و خب زندگی نه به خوبی گذشته، اما مثل همیشه جریان داره ..

این روزها خوبم، گذر زندگیم مثل دیگران هستش ..

 مثل دیگران سخت !!

متاسفانه گذشتِ زمان همه چیز رو مات میکنه ..

...

حس می کنم این وبلاگ هم مثل نویسندش مجبوره از دلبستگی هاش دست بکشه ..

و در روزمرگی هاش خلاصه شه ..

ولی کاش بهانه ای بود تا باورم بهت کم شه ..

که هوام به هوات گره نخوره ..

...

این وبلاگ با همه خنده ها و غصه هاش برای شما خواننده ها ..

و بخشش و دعایی از جانب شما برای من .. من پناه میبرم به همین دعاها

و ببخشید که وبلاگ شبیه دفتر خاطرات نشد و متوجهم که این پست خیلی پراکنده شد ..

(حوصله نوشتن نداشتم)

...


سخن آخر :

من هستم، در جایی دیگر، شاد به یاد لبخندهایت ......

و به هر کس نگاه میکنم، تویی ...........

منو ببخش، ساده دست کشیدم ازت ......


- پست آخر # انتقال وبلاگ به آدرس ذیل


www.chakavaak.parsiblog.com

id line: mohem.nist


ثبت شده در پنج شنبه 94/2/17 ساعت 10:25 صبح توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

زمان زیادی می گذرد از با هم بودنمان، و حالا خیلی طول می کشد پاک کردن آن همه خاطره از ذهنم، آن همه حضور، آن همه خواستن، من تمام این مدت دوستت داشتم، حتی حالا هم که دارم می نویسم، دوستت دارم، اصلا دوست داشتن من ربطی به بودن و نبودنت ندارد، دوست داشتن من ریشه دارد، ریشه در خیلی چیزها، آنقدر ریشه دارد که میدانم هیچوقت تمام نمی شود، حتی اگر هزار سال دیگر هم بگذرد باز دوستت خواهم داشت ..

ولی میدانم روزی کمرنگ می شوی، به پررنگی الان نخواهی بود، حتی خاطراتت، زمان خیلی چیزها را با خودش می برد، حتی خاطرات را، اما بالاخره میرسد روزی که خیلی آرام از کنارت رد شوم و حتی سرم را بالا نکنم که نگاهت کنم و فقط ته دلم ضعف میرود برای آن آغوش گرمت، شاید ..

میدانی خیلی وقتها دلم برایت تنگ میشود، حتی بی هوا، دقیقا توی شلوغ ترین روزهای زندگیم، وسط کارهایم، درگیری هایم، یهو یادت می افتم و لبخندی از سر خواستن روی لبهایم می نشیند و فقط میگویم یادش بخیر، و بعد دوباره مشغول کارم می شوم، میدانی آدمها می آیند و میروند ولی همیشه یه جایی در زندگی آدم ثابت می مانند، و آن جا را برای همیشه برای خودشان می کنند، من این ثبات را دوست دارم، این ماندگاری را دوست دارم ..

شاید تو هم روزی دلت برای همه آنچه بوده تنگ شود، میدانم که این روزها سرت خیلی شلوغ است و درگیر کار هستی، اما روزی سرت خلوت می شود و پشت همان پنجره می ایستی و به فکر فرو می روی و ناگهان دلت هوای مرا می کند ..

من دلم ضعف میرود برای همان لحظه حتی اگر دیگر نباشم.


.: M :.


ثبت شده در دوشنبه 93/3/5 ساعت 9:10 صبح توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

نخی را که به دستم داده بودی پاره کردم ..

دیگر نه از عشق خبری است، نه از دلتنگی ..

و نه حتی از من ..

این بادبادک رنگی، آنقدر در آسمان خواهد چرخید، تا ..

آرام گیرد ..

اسارت روح .. تمام

نوسان احساس .. تمام

" تـــو " .. تمام

" من " .. تمام


ثبت شده در جمعه 93/2/19 ساعت 6:33 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

من صـــــادقانـــه، روز تــولــــــــ ـدم بغض میکنـــــم

وقتی تو این چنین، کودکــــانه شاد و سرخــوشی

وقتی پــر از عطــــر زنــــــدگی و شـوق رویـــــشی

از هــر چــه کــادو و تبــــریک و کیــــک متنفـــــرم !

 از بچـه های شــــاد نشستـــــه توی تلویزیـــــــون

از مجـــری و جایـــــزه هــــا و خنـــــده هــــاشـــون

از اون بلـــه های بلنـــد گفتن و آواز های فـــــالش

از کـــارتــــــون و عکســـــــای فیـــِـک، متنفـــــرم !

از ساندویچ مدرسه، کالبـاس، سوسیس، خیــــار

از عکس عصبـــانی امـــام، فحش های رو دیــــوار

از نیمکت و کلاس، کیــــف، کتــــــاب، خودکــــــــار

از زنگ تفریـــح و معلــم پـــــرورشـی، متنفـــــرم !

از عیـد و عیـــدی و کت و شلوار طوسی گشـــــاد

از صف، کوپن، بــُن، نفــت، درد، قند، شیـر، مـواد

از پستــــه هـــــای تزئینــی ممنـــــوع روی میـــــز

از هرکسی که بوی کبــــاب میــــداد، متنفـــــرم !

از صـد گرم پنیــــر نسیــــه و بقــالی که بعد مــُـرد

از سوپ پـــای مرغ از اردکـی که سر بریـــــده شد

از چشم ترس گوسفند و عطش گوشتش در آش

از آش و .....................................................

از رقص پـاتیـــــل هــــــای شیـک پـــــــــا بــه سن

از زوزه هـــــای پیــــــرزن آرتــیــــــســت روی سن

از ریـش بلنــــــــد و مضحـــک و احمقــــانـــــــه ام

از لفـــظ هـــــای آخونــــــــــدی و ابلهـــــانـــــــه ام

از ادعـــــای باسن خـــــــر و پــــــــاره کردنــــــــــام

از جنگ و اعتـــــراض هــای مــــداوم، متنفـــــرم !

از من، شمــــــــا و تمـــــــــــــام قصــــــــــه هــــــا

از بغض عـــــاشقـــانــــــه تــریـــن شعــــــر هــــــا

از ســرنـــــوشت گــَـس روبـــــــــرویــــــمـــــــــــان

از ایـــن همـــــه تنفـــــــر متنفـــــرم، متنفـــــرم !

 

.: Link Download :.


ثبت شده در پنج شنبه 93/2/4 ساعت 11:4 صبح توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

LOve M


اسمش رو تقدیـــر نـــزار ..               

                این دفعه نوبت تــو بـــود ..

حس غریب گریه هـــــام ..               

               اگرچــه تکــراری شــــده ..

واسه تو که دل نـــــداری                

               باید باهاش کنار بیـــای ..

اگه یک وقت توی خلوتت               

               یـاد گذشته افتــادی .....

 

.:Download:.


ثبت شده در یکشنبه 93/1/10 ساعت 3:41 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

کاش دور و بـر مــا این همـــه دلبنـــــد نبــــود

و دلـــم پبش کسی غیـــر خداونــــد نبــــود ..

آتشی بـــودی و هـــر وقــت تــو را می دیــدم

مثل اسپنـــد، دلم جای خودش بنـد نبــــود ..

مثل یک غنچـه که از چیـده شدن می ترسید

خیــره بـودم به تــو و جــرات لبخنـــد نبــــود ..

هرچه من نقشه کشیـدم به تــو نزدیک شوم

کم نشد فاصله، تقصیــر تو هر چنــد نبــــود ..

شـدم از درس گریـــزان و به عشقت مشغــول

بین این دو چه کنـــم نقطــه پیـــونــد نبــــود ..

مدرسه جای کسی بود که یک دغدغه داشت

جــای آنهـا که به دنـبال تـــو بودنـــد، نبــــود ..

بعد از آن هر که تـــو را دیــد، رقیبـم شد و بعد

اتفــاقی که رقـــم خورد، خوشاینـــد نبــــود ..

آه، ای تـــــابـــلوی تـــــازه به سرقت رفتـــــــه!

کاش نقــاش تــو، این قــــدر هنرمند نبــــود ..


این شعر بهونه خوبی شد برای نوشتن این چند خط ..

امروز روز خوبی اصلا نبود ..

یکی از کسایی که دوسش داشتم از کنارم رفت ..

امیدوارم هرجا هست موفق باشه با این که دلم مطمئناً براش تنگ میشه ..

و امروز رو به نام اون ثبت میکنم  ....... "F.M"

چهارشنبه سوری همگی هم تبریک ..


ثبت شده در سه شنبه 92/12/27 ساعت 7:40 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت،

دلگیر مباش که نه تو گناهکاری، نه او .. !!

آنگاه که مهر می ورزی، مهربانیت تو را،

زیباترین معصوم دنیا می‌کند ..

پس خود را گناهکار مبین ..

من عیسی نامی را میشناسم که

ده بیمار را در یک روز شفا داد ..

و تنها یکی سپاسش گفت !!!

من خدایی را میشناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان باریده ..

یکی سپاسش می گوید و هزاران نفر کفر .. !!

پس مپندار بهتر از آنچه عیسی و خدایش را سپاس گفتند،

از تو، برای مهربانیت قدردانی کنند !!!


ثبت شده در جمعه 92/12/23 ساعت 6:1 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

   1   2   3   4   5   >>   >

Design By : AMiR _ 2014