سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته - Note Heart
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


Note Heart


این سطر مختصر را گفتم که او بخوانـد

هـر چـه بـه او نگفتــم میخـوام او بدانـد

او اولش نمی خواست ترکم کند ولیکن

فهمیــد راز من را ، او رفت تــا بمــانـد..



ثبت شده در جمعه 92/2/20 ساعت 7:6 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

سلام بهونه قشنگ من بـرای زندگی..

آره باز منم، همون دیوونه همیشگی..

فــدای مهـربــونیـــات، چـــه میکنــی بـــا سرنوشت

دلم بـرات تنگ شده بود، این نامه رو واست نوشت

حـال من رو اگـه بخــوای، رنگ گل های قــالیـه..

جای نگاهت بد جوری تو صحن چشمام خالیه..

ابــرها همـه پیـش منن، اینجـا هــوا پـُــر از غمـه

از غصه هام هر چی بگم، جون خودت بازم کمه

دیشب دلم گرفتـه بود رفتم کنـار آسمون

فریاد زدم یا تو بیا یا من و پیشت برسون

فدای تو، نمی دونی بی تو چه دردی کشیدم..

حقیقت رو واست بگـم، بـه آخــر خط رسیــدم..

رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی

قسمت تــو سفر شد و قسمت من آوارگی

نمی دونی چه قدر دلم تنگه برای دیدنت..

برای مهربونیــات، نوازشــات، بوسیــدنت..

به خاطرت مونده یکی همیشه چشم به راهته..

یــه قلـب تنـهـــا و کـبـــود، هـلاک یــه نگـــاهتــه..

من می دونم همین روزها عشق من از یادت میره

بعــدش خبــر میــدن بیـــا کـه داره دوستـت میمیره

روزهات بلنده یا کوتاه، دوست شدی اونجا با کسی..

بیـشتــر از ایــن مـن و نــذار تــو غصــه و دلــواپـسی..

یه وقت من و گم نکنی، تو دود اون شهر غریب

یه سرزمیـن غـربتــه بـــا صــد نیــرنــگ و فریـب

فدای تو یه وقت شب ها بی خوابی خستت نکنه..

غـم غـریــبـــی، عـزیـــزم زرد و شکستـت نـکـنـــه..

چادر شب لطیف تو از روت شب ها پس نزنی

تـُنـگ بـلـور آب تــو یــه وقت ناغـافــل نشکنـی

اگه واست زحمتی نیست بر سر عهدمون بمون

منـم تــو رو سـپــــردم دست خـــدای مهــربـــون

راستی دیروز بارون اومد من و خیالت، تر شدیم

رفتیـم تو قلب آسمون با ابــرها همسفـر شدیم

از وقتــی رفتـــی آسمونــمون، پـــر کبــوتـره

زخم دلم خوب نشده، از وقتی رفتی بد تره

غصه نخور تا تو بیای حال منم این جوریه

سرفــه هــای مکـررم مــال هــوای دوریــه

گلدون شمعدونی مونم، عجیب واست دلواپسه

مثـــه یــه بچـــه کـــه بــــار اولــه میـــره مدرســه

تو از خودت برام بگو، بدون من خوش میگذره؟..

دلت می خـواد می اومدم یا تنهـا رفتی بهتـره..

از وقتـی رفتی تــو، چشـام فقط شده کاسه خون

همش یه چشمم به دره، چشم دیگم به آسمون

یادت میـاد گریـه هامو ریختم کنار پنجره

داد کشیدم تو رو خدا نامه بده یادت نره

یادت میاد خندیدی و گفتی حالا بذار برم

تــو رفتی و من تــا حالا کنــار در منتظـرم

امروز دیدم دیگه داری من رو فراموش می کنی

فــانـــوس آرزوهــامونــو داری خامـوش میکنــی

گفتم واست نامه بـدم نگی عجب چـه بی وفـاست..

با این که من خوب می دونم جواب نامه با خداست..

عکس های نازنین تو با چند تا گل کنارمه..

یه بغض کهنه چنــد روزه دائـم در انتظارمه..

وقتــی تــو نیستی چه کنـم بــا ایــن دل بهونــه گیر

مگه نگفتم چشمات رو از چشم من هیچ وقت نگیر

حــرف منــو بـه دل نگیـــر همـش مـال غریبیه

تو رفتی و من غریب شدم چه دنیای عجیبیه

زودتـر بیـا بـدون تــو اینجـا واسم جهنمه

دیوار خونمون پــر از سایــه غصه و غمه

تحملی که تو دادی دیگه داره تموم میشه

مگه نگفتی همه جا ماله منی تا همیشه

دلم واست شور می زنه این دل و بی خبر نذار..

تو رو خـدا بـــا خوبی هات رو هیچ دلی اثر نذار..

فکــر نکنــی از راه دور دارم سفــارش میکنــم..

به جون تو فقط دارم یه قدری خواهش میکنم..

اگــه بخــوام بــرات بگـم شایــد بشـه صـد تا کتاب

که هر صفحه ش قصه چند تا درده و چند تا عذاب

می گم شب ها ستاره ها تا می تونن دعات کنن..

نــورشـونـو بــدرقــه پـــاکــی خـنـــــده هــــات کنن..

یه شب تو پاییز که غمت، سر به سر دل می ذاره..

منـم، همون کسی که بیشتر از همه دوست داره..



ثبت شده در پنج شنبه 92/2/19 ساعت 6:41 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

تـکیـــه کــــردم بــــر وفـــــای او، غلط کــــردم، غلط

بـــاختـــم جـــان در هــــوای او، غلط کــــردم، غلط

عمـــر کردم صـــرف او، فعــلی عبـث کـــردم، عبث

ســاختــم جــــان را فــــدای او، غلط کــــردم، غلط

دل به داغــش مبـتــلا کـــــردم، خطا کــــردم، خطا

سوخـتـــم خــــود را بـــــرای او، غلط کــــردم، غلط

این کـــه دل بستــم به مهر عارضش، بــد بود، بــد

جــــان کـــه دادم در هــــوای او، غلط کــــردم، غلط 

همچو وحشی رفت جـانم در هوایش، حیف، حیف

خــو گــــرفتـــم بــــا جفــــای او، غلط کــــردم، غلط

 ***

از بــــرای خــــاطــــــر اغـیـــــار خــــــارم می کنـــی

من چـه کردم کیـن چنیـن بی اعتبــارم می کنـــی

روزگــــاری آن چــه بــــا مـن کـــرد استـغنــــای تـــو

گـــر بگـویــــم گریـــه هــا بــــر روزگـــارم می کنـــی

سوی بـزمـت نگـــذرم از بــس کـه خـــارم کــرده ای

تــا نـدانـــد کس کــه چــون بـی اعتبــــارم کــرده ای

نــاامـیـــدم بـیـــش از مگـــذار، خـــون مـن بـــریـــــز

چـــون بــه لطــف خــویــشتـن امیــــدوارم کــرده ای


"وحشی بافقی"


ثبت شده در دوشنبه 92/2/16 ساعت 8:23 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

مــی دانـــی؟

اگـــر هنوز هم تو را آرزو می کنم،

"برای بـی آرزو بودن من نیست!!"

شــایـــــد..

آرزویــی زیبـــاتــر از تـــــو ســراغ ندارم ..


ثبت شده در یکشنبه 92/2/15 ساعت 12:40 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

من خوبم

عاشق نیستم..

فقط گاهی به یادش می افتم

دلم تنگ میشود،

این که عشق نیست،

هســ ــــــــ ـــــت ؟!


ثبت شده در یکشنبه 92/2/15 ساعت 12:37 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

کاش دور و بر ما این همه دلبند نبود

و دلم پبش کسی غیر خداوند نبود

آتشی بودی و هر وقت تو را می دیدم

مثل اسپند دلم جای خودش بند نبود

مثل یک غنچه که از چیده شدن می ترسید

خیره بودم به تو و جرات لبخند نبود

هرچه من نقشه کشیدم به تو نزدیک شوم

کم نشد فاصله، تقصیر تو هر چند نبود

شدم از درس گریزان و به عشقت مشغول

بین این دو چه کنم نقطه ی پیوند نبود

مدرسه جای کسی بود که یک دغدغه داشت

جای آنها که به دنبال تو بودند نبود

بعد از آن هر که تورا دید رقیبم شد و بعد

اتفاقی که رقم خورد خوشایند نبود

آه ای تابلوی تازه به سرقت رفته!

کاش نقاش تو این قدر هنرمند نبود..

 


ثبت شده در شنبه 92/2/14 ساعت 10:6 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

دلبــرکـم چیــزی بگــو، بــه من کــه از گـریــه پـُـرم

به من که بی صدای تـو از شب شکست میخورم

دلبــرکـم چیــزی بگــو، به من که گرم هق هق ام

بــه مـــن کــه آخــریـنـــه آواره هــای عـــاشــقــــم

چیــزی بگــو که آیـنــه خستـه نشــه از بی کسی

غــزل بشن گلایــه ها، نـه هــق هـق دلــواپــسی

نــذار کـه از سکــوت تــو، پـــرپــر بشن تــرانــه هــا

دوبــــاره مـن بمـــونــم و خـــاکستـــر پـــروانــه هــا

چیــزی بگــو امــا نگـــو از مـــرگ یــــاد و خـــاطـــره

نگــو کـه خورشیــدک من، چـادر شب بسر کشیــد

دقیقـه هــا غــزل میگن وقتـی سکـوت و میشکنی

قنــاری هــا عاشـق میشن وقتی تــو حرف میزنی

دلبــرکـم چیــزی بگــو، بــه مـن که خـــاموش تـوام

بــه مــن کــه همبـستـــر تـــو، امــا فرامــوش تـوام

چیــزی بگــو که آیـنــه خستـه نشــه از بـی کسی

غــزل بشن گلایـــه ها، نـه هــق هـق دلــواپــسی



ثبت شده در جمعه 92/2/13 ساعت 11:35 صبح توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

وقتی تــو گریــه میکنی، ثـــانیـــه شعلــه ور میشه

گـُر میگیــره بـال نسیـم، گلخـونـه خاکستــر میشه

وقتی تــو گریــه میکنی، تـرانه هــا بــَـم تــر میشن

شمعــدونی هـا میتــرسن و آینـه ها کمتــر میشن

وقتی تــو گریــه میکنی، ابــــرهـای دل نـــازک شب

آبــی میشن بـــرای تــــو، ستـــاره هــــا میسـوزن

و مثــل یــه دست رازقی، پـــرپــر میشن به پای تو

وقتی تــو گریــه میکنی، غمگیـن میشن قناری ها

بد میشه خوندن بـراشون، پـروانه ها دلگیر میشن

نقش و نگــار میــریــزه از رنگیــن کمــون پــراشــون

وقتی تــو گریــه میکنی، شک میـکنـم بــه بـودنـــم

پُـر میشم از خالی شدن، گم میشه چیزی از تنـم

اسیــر بی وزنــی میشـم، رهــا شده تـو یک قفس

کلافه میشم از خودم، خستـه میشم از همه کس

وقتی تــو گریــه میکنی، ابــــرهـای دل نـــازک شب

آبــی میشن بـــرای تــــو، ستـــاره هــــا میسـوزن

و مثــل یــه دست رازقی، پـــرپــر میشن به پای تو

وقتی تــو گریــه میکنی، غمگیـن میشن قناری ها

بد میشه خوندن بـراشون، پـروانه ها دلگیر میشن

نقش و نگــار میــریــزه از رنگیــن کمــون پــراشــون

وقتی تــو گریــه میکنی....                               



ثبت شده در جمعه 92/2/13 ساعت 10:38 صبح توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

گاهی دلم برای خودم تنگ میشود

گاهی دلم برای باورهای گذشته ام تنگ میشود

گاهی دلم برای پاکی های کودکانه قلبم میگیـرد

گاهی دلم از رهگذرانی که در این مسیـر بی انتها آمدند و رفتند، خسته میشود

گاهی دلم از راهزنانی که ناغافل دلم را میشکنند، میگیرد..

گاهی آرزو میکنم ای کاش دلی نبود تا تنگ شود، تا خسته شود، تا بشکند..

گاه دلتنگ می شـوم..

دلتنگ تر از هـمه دلتنگی ها..

گوشه ای می نشینم..

و حسرتها را می شمـارم..

بـاختـن ها را و صـدای شکستن ها را..

نمی دانم به کدام دلـتنگی خندیدم..

که این چنین دلتنـگم!!



ثبت شده در پنج شنبه 92/2/12 ساعت 12:1 عصر توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

و حدس می زنـم شبی مرا جواب میکنی

و قصـــر کــوچـک دل مــــرا خـــراب میکنــی

سـر قــرار عـاشقی همیشه دیــر کرده ای

ولی بــرای رفتنت عجیـب شتـــاب میکنی

مـن از کنـــار پنـجـــره تــو را نگــاه میکنـــم

و تــو به نــام دیگـری مـرا خطاب می کنـی

چه ســاده در ازای یک نگـاه پـاک و مـاندنی

هـــزار مـرتـبــه مـــرا ز خجالـت آب میکنــی

به خـاطر تـو من همیشه با همه غریبـه ام

تـو کمتــر از غریبـه ای مـرا حسـاب میکنی

و کـاش گفتــه بـودی از همــان نگــاه اولـت

که بعد من دوباره دوست انتخاب می کنی


"مریم حیدرزاده"



ثبت شده در پنج شنبه 92/2/12 ساعت 11:32 صبح توسط مخاطب خاص نظرات شما () |

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

Design By : AMiR _ 2014